دیجیتال مارکتینگ به سرعت درحال پیش روی است و شما باید روزانه با ابزارها و روش های جدیدتر استفاده کنید. بدیهی است هنگامی که دائما به حوزه های ناشناخته سرک می کشید، مرتکب اشتباه می شوید. خودتان را اذیت نکنید، آدم با اشتباه کردن یاد می گیرد.
از قدیم گفته اند که هر اشتباهی به ارتکابش نمی ارزد. اشتباهات ذکر شده در این مقاله بیشتر ناشی از حواس پرتی شما است تا خطای فنی. مثلا ارسال ایمیل پیش از آزمایش لینک ها. در بازاریابی شما نمی توانید از اشتباهات فنی اجتناب کنید، اما سرانجام بر آن غلبه خواهید کرد. اما اشتباهاتی که در این مقاله شرح داده شده است، مانعی بر سر راه پیشرفت شماست و اگر از ارتکاب آن ها خودداری کنید به زودی تاثیر مثبتی در عملکردتان مشاهده خواهید کرد.
تمرکز برای دیده شدن صرف به جای ارائه پیشنهاد جذاب
شاید این موضوع شما را متعجب کند! شما مشکل ترافیک وب سایت ندارید. وقتی مشکل فروش دارید این موضوع به این دلیل نیست که نتوانستی ترافیک و بازدیدکننده به وب سایت خود بیاورید، چراکه به راحتی می توانید این کار را انجام دهید. مسله این است که شما نتوانستید که پیام قابل توجهی و ویژه ای را در وب سایت خود ارائه کنید. برای همین است که وب سایت شما قابلیت فروش ندارد.
هنگامی که همه چیز به اشتباه پیش می رود، و به معنی واقعی کلمه اشتباه می کنیم، بهتر است برای بهینه سازی ظاهر لندینگ پیج (صفحه فرود) جهت جذب بیشتر ترافیک گوگل یا زدن توییت های بیشتر برای هدایت مخاطبان به این صفحه وقت نگذارید. در عوض، پیشنهادهای خود را در راستای پاسخگویی به نیاز اصلی بازار تغییر دهید. ابتدا، پیشنهاد جذاب خود را ثابت کنید سپس به ترافیک فکر کنید.
عدم توانایی جهت برقراری رابطه با مشتریان و نیازهای آنان
مردم به محصولات شما اهمیتی نمی دهند. بلکه این برایشان مهم است که محصول شما چه دردی از زندگشیان را دوا می کند. این قدر در مورد ویژگی های محصول خود حرف نزنید و به جای آن توضیح دهید که چگونه محصول شما می تواند وضعیت مشتری را عمیقا تغییر دهد.
کسب و کار خیلی ساده است ما می توانیم مردم را از حالت قبل به حالت بعد سوق دهیم. درحالت قبل مشتریان به نوعی ناراضی هستند. آن ها ممکن است سرخورده یا ترسیده باشند یا به دلایل متعدد دیگری ناراضی باشند.
درحالت بعد، زندگی بهتر است. آن ها از درد خلاصی پیدا کرده اند. سرگرم شده اند یا از آنچه آن ها را می ترسانده است رها شده اند. مردم محصولات یا خدمات را نمی خرند، آن ها تغییرات می خرند. به عبارت دیگر، آن ها دسترسی به حالت بعد را می خرند. یک پیشنهاد فروش خوب واقعا یک مشتری را به حالتی دلخواه منتقل می کند و بازاریابی خوب به سادگی این نقل مکان از مرحله قبل به مرحله بعد است.
اکثر شرکت هایی که به ویژه در هنگام راه اندازی و یا ورود به بازارهای جدید شکست می خورند، مرتکب این اشتباه می شوند. این اشتباه یا ناشی از آن است که نمی توانند یک موقعیت مطلوب بعدی را ارائه کنند و یا نمی توانند این جابجایی از وضعیت قبل به بعد را به خوبی به تصویر بکشند و یا بیان کنند.
از مشتری بالقوه، خیلی زیاد و خیلی زود درخواست نکنید
تصور کنید مردی مودب و خوش قیافه و موفق وارد یک بازار می شود و فورا از اولین زن مجردی که می بیند درخواست ازدواج می کند. البته که ممکن است آن زن بخواهد روزی ازدواج کند و اینکه آن مرد ویژگی های ظاهری خوبی دارد و موقعیت خوبی دارد، اما این به این معنا نیست که آن زند آمادگی پذیرفتن تعهد را دارد.
این ایده زمانی که از روابط انسانی سخن می گوییم خیلی بدیهی است. اما به دلایلی، ما اغلب پیشنهاد ازدواج را خیلی زود در بازاریابی مطرح می کنیم. تجارت شما ممکن است کسب و کار به مصرف کننده (B2C) و یا کسب کار به کسب و کار (B2B) باشد. اما هر کسب و کاری درواقع بازاریابی از انسان به انسان از (H2H) است.
درنتیجه، پیشنهادهایی که شما به مشتریان بالقوه و موجود می دهید باید مسیر مشابهی را طی کنند. به روابط انسانی سالم و معمولی افراد توجه کنید. روابط انسانی که از یک فرآیند گذر می کنند و این دقیقا در مورد کسب و کار و مشتریان هم صادق است.
عدم تمایل به هزینه کردن برای ترافیک
زمانی بهینه سازی سایت در موتورهای جستجو و بهینه سازی حساب های شبکه های اجتماعی آسان بود و موتورهای جستجو گوگل و فیس بوک به صورت راحت شما را در صدر جستجوها می آوردند. درحال حاضر، با وجود بازاریابی ارگانیک همچنان نقشق مهمی دارد، ولی ناگزیریم بگوییم که روزهای ترافیک آزاد و آسان، گذشته است.
امروزه ترافیک وب سایت قابل اعتماد و باکیفیت، خرید و فروش می شود. درست مثلا غلات یا بنزین. اگر بخواهید از جایی قابل اعتماد بنزین بخرید، به پمپ بنزین می روید. و به همین ترتیب، ترافیک وب سایت قابل اعتماد یک کالا است و اگر می خواهید در مقیاسی قابل قبول از کسب و کاری پررونق بهره مند باشید، باید به فروشگاه ترافیک بروید و آن را خریداری کنید.
فضای وب حاوی امکانات زیادی برای خرید ترافیک است. در این مورد محدودیتی وجود ندارد. گوگل، بینگ، فیس بوک، پین تر است. یوتیوب و غیره مشتاق فروش ترافیک وب باکیفیت و قیمت مناسب به شما هستند.
محصول محور بودن
اکثر کسب و کارها هنگام بازاریابی بر روی محصول تمرکز دارند. درحالی که، کسب و کارهایی که عمر طولانی دارند و دوام می آورند با محصولاتشان تعریف نمی شوند. بلکه با بازاریابی گه به آن خدمات ارائه می دهند، متمایز می شوند.
برای مثال در دهه 1920 یک زن طراح و تاجر فرانسوی در مجله VOGUE تصویری از یک لباس ساده مشکی را منتشر کرد. پیش از این، پوشیدن سیاه مخصوص عزاداری بود. از زمان معرفی این لباس کوچک سیاه در یک قرن پیش این لباس بدل به پای ثابت کمد لباس بسیاری از زنان شده است. آن طراح مد که این تصویر را در VOGUE منتشر کرد، کسی جز COCO CHANEL، بنیانگذار برند CHANEL نبود.
اگرچه CHANEL در زمان خود تعداد زیادی لباس سیاه کوچولو فروخت، اما این شرکت حتی با این محصول شناخته شده خود را تعریف نکرد. در عوض، CHANEL همه چیز از لباس، طلا و جواهر تا عطر و محصولات مراقبت از پوست تولید کرد و فروخت. محصولاتی که برای تمامی زنانی که در پی دنبال کردن مد هستند قابل توجه است.
محصول کسب و کار را نمی سازد. ابتدا دریابید مخاطب شما کیست و بازار را برمبنای آن شکل دهید.
این کار را براساس تشخیص اینکه مشتری شما چه می خواهد و به آن نیاز دارد انجام دهید.
ردیابی معیارهای اشتباه
دیجیتال مارکتینگ آنقدر دقیق قابل پیگیری است، که شاید اصلا اشتباه باشد. برای مثال، شما می توانید از طریق ابزار رایگان GOOGLE ANALYTICS آمار ترافیک افرادی که از شهر تبریز در روزهای سه شنبه با آیفون وارد وب سایت شما شده و خرید می کنند را به دست آورید. هرچند که این اطلاعات ممکن است کاملا مربوط به کسب و کار شما باشد ولی هر کسب و کار باید دو شاخص اصلی را ردیابی کند: هزینه به دست آوری مشتری (COA) و ارزش میانیگن مشتری (ACV).
هزینه به دست آوری مشتری، مقدار پولی است که شما باید برای به دست آوردن یک مشتری صرف کنید. به عنوان مثال، تصور کنید که شما پیراهن مردانه را به فروش می رسانید و با استفاده از سئو سایت اقدام به جذب مشتری های جدید می کنید. فرض کنید که هزینه به دست آوردن هر مشتری 100 هزارتومان است. شما این ترتیب مشخص کردید که هزنیه خرید (COA) برای این پیشنهاد 100 هزارتومان است.
حالا، برای عرضه همان پیراهن، شما می خواهید بطور متوسط ارزش مشتری یا ACV را محاسبه کنید. شما می توانید این را به روش های مختلفی محاسبه کنیدو اما روش محبوب ما محاسبه ارزش فوری یک مشتری جدید است. در این مثال، فروش هر پبراهن جدید 80 هزارتومان سود خالص دارد و به طور متوسط یک مشتری جدید در هر خرید دو پیراهن پول خریدای می کند. بنابراین از هر مشتری جدید 100 هزارتومان سود عاید کسب و کار شما می شود. این خبر خوبی است. زیرا این بدان معنی است که کسب و کار شما توانسته است به این واسطه این کمپین مشتری های جدید و کمپین بازاریابی ایجاد کند که درآمد آن بیشتر از هزینه صرف شده است.
سرمایه گذاری در زمین دیگران
اگرچه شبکه های اجتماعی مانند فیس بوک، تویتر و یوتیوب به شما امکان دسترسی به میلیاردها نفر را می دهند، ولی تمرکز 100 درصدی شما جهت جذب مخاطبین در شبکه های عامل خطرناک است. این پلتفرم ها می توانند قوانین خود را در طول زمان تغییر دهند و این تغییرات ممکن است به نفع شما نباشد.
در عوض، بر روی تولید ثروت در رسانه هایی که به شما تعلق دارد، تمرکز کنید. لیست ایمیل شما. بدیهی است که در شبکه های بزرگی مانند فیس بوک، تویتر و یوتیوب امکان برقرای ارتباط هست، اما سعی کنید این شبکه روابط را به جای دیگری که به آن تسلط بیشتری دارید کوچ دهید.
تمرکز بر کمیت محتوا به جای کیفیت آن
حقیقت این است که اینترنت دیگر نیازی به پست بلاگ، پادکست یا یوتیوب ندارد. مطالب زیادی در مورد محتوای اضافی در وب هر روزه نوشته می شود. درواقع، واقعا مطالب ارزشمندی در آن پیدا کنید، جذب آن خواهید شد.
به جای ده پست جدید بلاگ در ماه آینده، ده بار بیشتر برای نوشتن یک پست درست و حسابی تلاش کنید.
سپس، ترافیک بخرید و نگاه ها را به سوی شاهکارتان جلب کنید.
عدم هماهنگی اهداف بازاریابی با اهداف فروش
اگر شما مالک یا کارمند یک سازمان هستید، حتما می دانید که دو تیم بازاریابی و فروش به ندرت برخورد نزدیک با هم دارند. بازاریابی و فروش اغلب باهم مخالف هستند. زیرا اهداف متفاوتی دارند. بازاریاب تصور می کند که آگاه کردن همه چیز است. درحالیکه فروش فقط به فروش اهمیت می دهد.
بخش بازاریابی، فروش را به خاطر وعده وعیدهای زیادی عصبی می کند و بخش فروش به دلیل اینکه مشتریان سرنخ به اندازه کافی آماده خرید نیستند از تیم بازاریابی ناخرسند است. کلید حل این وضعیت، به معنای واقعی کلمه این است که بازاریابی و فروش در یک مسیر باشند.
هر دو گروه باید درک کنند که موقعیت های متفاوتی در تیم دارند و هدف، آگاهی و یا فروش نیست. سرنخ کند و تیم فروش باید این سرنخ ها را به مشتری تبدیل کند. اما اگر تجربه مشتری جالب نباشد، همه شکست خورده اند.
اشیاء براق حواستان را پرت نکند
این اشتباه بیش ار هر چیز دیگر، مسئول فاجعه در کسب و کارهای آنلاین است. کانال ها، ابزارها و تاکتیک های جدید در این صنعت به سرعت در حال رشد هستند و بهترین کار این است که آن ها را نادیده بگیرید. به جای اینکه با چیزهای جدید حواستان را پرت شود، افکارتان را بر روی آنچه همیشه انجام می دهید متمرکز کنید. برای دستیابی به مشتریان جدید، پیشنهاد های خوب مطرح کنید. و از اینکه پیشنهادها با خرید ترافیک باکیفیت از شرکت های معتبر مثل سئو طلوع به ایجاد مشتری جدید برسید.
هرکاری که انجام می دهید، تاخیر نداشته باشید. اصولی که در آموزش دیجیتال مارکتیتگ سئو طلوع آموخته اید را به خاطر بسپارید و آن ها را به کار ببندید. زیابیی محیط دیجیتال مارکتینگ این است که تقریبا هیچ کدام از فعالیت های شما برای همیشه پایدار نیست. درواقع، هرکمپینی که راه می اندازید، می تواند با چند کلیک ماوس تغییر کند. این را به یاد داشته باشید که مادامی که به استراتژی خود پایبند هستید، همواره مسیر ذهنی و عملیاتی خود را بر روی قدم بزرگ بعدی آماده نگه دارید.